چرخه PDCA، که بهنام چرخه دمینگ یا چرخه بهبود مستمر نیز شناخته میشود، یک ابزار مهم در مدیریت کیفیت و فرآیندها است. این مدل به سازمانها کمک میکند تا به شکل سیستماتیک به شناسایی مشکلات، تحلیل و بهبود فرآیندها پرداخته و به بهبود مستمر کیفیت محصولات و خدمات خود بپردازند. چرخه PDCA از چهار مرحله تشکیل شده است: برنامهریزی (Plan)، اجرا (Do)، بررسی (Check) و عمل (Act).
تولید بههنگام (Just-In-Time Production یا JIT) یک استراتژی مدیریتی در تولید است که هدف آن کاهش ضایعات و افزایش کارایی با تولید کالا فقط در زمان لازم و به میزان لازم است. این رویکرد، بهخصوص در صنایع تولیدی و به ویژه در صنعت خودروسازی، شناخته شده و مورد استفاده قرار میگیرد.
مدیریت پروژه (Project Management) به فرآیند برنامهریزی، اجرا و کنترل یک پروژه بهمنظور دستیابی به اهداف مشخص و نتایج مطلوب اطلاق میشود. موفقیت در مدیریت پروژه به رعایت اصول و رویکردهایی بستگی دارد که میتواند در هر پروژهای برای بهبود تولید و کاهش ریسک مفید باشد.
پوکایوکه (Poka-Yoke) یک استراتژی مدیریتی است که بهمنظور پیشگیری از خطاها و اشتباهات انسانی در فرآیندهای تولید و خدمات طراحی شده است. این روش که از زبان ژاپنی به معنای "اشتباه را از بین بردن" میباشد، بهعنوان یک ابزار کلیدی در سیستمهای کیفیت و بهبود مستمر در تولیدات و خدمات مطرح است.
مدیریت کیفیت (Quality Management) به مجموعهای از فعالیتها و فرآیندها اشاره دارد که بهمنظور بهبود کیفیت خدمات و محصولات در سازمانها بهکار میرود. این مدیریت به کمک روشها و تکنیکهای مختلف، به اطمینان از برآورده شدن نیازها و انتظارات مشتریان کمک میکند.
مارتین کوپر (متولد 26 دسامبر 1928) مهندس و مخترع امریکایی است که بهعنوان یکی از پیشگامان فناوری تلفنهای همراه شناخته میشود. او بهدلیل تلاشهایش در توسعه اولین تلفن همراه و مفهوم ارتباطات بیسیم، تأثیر عمیق و مثبتی بر صنعت ارتباطات و زندگی روزمره مردم گذاشته است.
مدیریت زنجیره تأمین (Supply Chain Management یا SCM) یک رویکرد یکپارچه برای مدیریت تمام مراحل مرتبط با تأمین، تولید و توزیع کالاها از تأمینکنندگان تا مشتریان نهایی است. هدف اصلی SCM بهبود کارایی، کاهش هزینهها و افزایش رضایت مشتری است. این مفهوم در دهههای اخیر به شدت مورد توجه قرار گرفته و بهعنوان یک عامل کلیدی در موفقیت کسبوکارها شناخته میشود.
ویلیام شاکلی (1910-1989) فیزیکدان و مخترع امریکایی است که در تاریخ علم و فناوری بهعنوان یکی از بنیانگذاران ترانزیستور شناخته میشود. اختراع ترانزیستور نه تنها انقلابی در فناوری الکترونیک بهوجود آورد، بلکه تأثیرات عمیقی بر جامعه، صنعت و زندگی روزمرهی انسانها داشت. محققین معتقدند ترانزیستور احتمالا تاکنون مهمترین قطعهی اختراع شده است و برخی زندگی بشر را به قبل و بعد از اختراع ترانزیستور تقسیم میکنند.
مدیریت انرژی (Energy Management)، بهعنوان یک فرآیند سیستماتیک در سازمانها بهمنظور بهینهسازی مصرف انرژی و کاهش هزینهها و تأثیرات زیستمحیطی تعریف میشود. با توجه به تغییرات اقلیمی و افزایش قیمت انرژی، مدیریت مؤثر انرژی به یک اولویت استراتژیک برای سازمانها تبدیل شده است.