ریسک و عدم قطعیت در تصمیم‌گیری و تشابه آن با ورودی‌های ناخواسته در مهندسی کنترل – علیرضا محمودی فرد

به گزارش کلام ماندگار، در کتاب هنر شفاف اندیشیدن با تالیف رالف دوبلی، آمده است: “دو جهبه داریم؛ جعبه اول، حاوی۱۰۰ توپ است، ۵۰ تا قرمز و ۵۰ تا مشکی؛ جعبه دوم هم ۱۰۰ توپ دارد، اما نمی‌دانی چند تایشان قرمزند و چند تایشان مشکی؛ اگر بدون نگاه کردن، یکی از جعبه‌ها را برداری و […]

به گزارش کلام ماندگار، در کتاب هنر شفاف اندیشیدن با تالیف رالف دوبلی، آمده است:

“دو جهبه داریم؛ جعبه اول، حاوی۱۰۰ توپ است، ۵۰ تا قرمز و ۵۰ تا مشکی؛ جعبه دوم هم ۱۰۰ توپ دارد، اما نمی‌دانی چند تایشان قرمزند و چند تایشان مشکی؛ اگر بدون نگاه کردن، یکی از جعبه‌ها را برداری و توپ قرمز از آن خارج شود، ۱۰۰ دلار برنده می‌شود؛ کدام جعبه را انتخاب می‌کنی؟ اولی یا دومی؟ اکثر مردم، جعبه اول را انتخاب می‌کنند!

بیایید با همین جعبه‌ها یک‌بار دیگر بازی کنیم؛ این دفعه اگر توپ مشکی را برداری، ۱۰۰ دلار می‌بری؛ حال سراغ کدام جعبه می‌روی؟ اغلب مردم دوباره جعبه اول را انتخاب می‌کنند! اما این غیر منطقی است! در دور اول، تو فرض کردی جعبه دوم، توپ قرمز کمتر و توپ مشکی بیشتری دارد؛ لذا به‌لحاظ منطقی باید این‌بار جعبه دومی را انتخاب کنی؛ نگران نباش! برخلاف انتظار، در این خطا تنها نیستی؛ به این نتیجه، پارادوکس اِلسبِرگ می‌گویند که به احترام دانیل السبرگ Daniel Elsberg))، روان‌شناس سابق هاروارد، این‌گونه نام‌گذاری شده است؛ پارادوکس السبرگ، به‌طور تجربی ثابت می‌کند که ما احتمالات معلوم را به احتمالات نامعلوم ترجیح می‌دهیم؛ بنابراین به مباحث ریسک و عدم قطعیت (یا ابهام) و تفاوت بین آن‌ها می‌رسیم؛ ریسک یعنی اینکه احتمالات معلوم‌اند و عدم قطعیت یعنی احتمالات نامعلوم‌اند؛ بر اساس ریسک شما می‌توانید تصمیم بگیرید که قمار کنید یا نه، ولی در قلمرو عدم قطعیت، اتخاد تصمیم بسیار دشوارتر است؛ واژه‌های ریسک و عدم قطعیت، به اندازه کاپوچینو و اسپرسو، اشتباه گرفته می‌شوند، البته با عواقب جدی‌تر؛ تو با ریسک می‌توانی محاسباتت را انجام دهی، ولی با عدم قطعیت نمی‌توانی؛ دانش ۳۰۰ ساله ریسک، آمار نامیده می‌شود؛ استادان فراوانی با آن سر و کار دارند، اما حتی یک کتاب درسی در مورد عدم قطعیت وجود ندارد؛ به همین دلیل تلاش می‌کنیم عدم قطعیت را در طبقه‌بندی‌های ریسک وارد کنیم، اما واقعا جایی برایش نیست.”

مباحث ریسک و عدم قطعیت، در تصمیم‌گیری بسیار دخیل‌اند؛ ما در دنیای واقعی و عملیاتی، عملا با شرایط ایده‌آل و محیط پایدار و ورودی‌های کم و تثبیت شده و قابل پیش‌بینی، روبرو نیستیم؛ تصمیم‌گیری در جهان واقعی، با پدیده‌های پیچیده‌ای که دارد، بسیار دشوارتر از این است که همانند محاسباتی دستی و کاغذی، بتوان از بسیاری از مفروضات صرف‌نظر کرد؛ ریسک و عدم قطعیت، با تصمیم‌گیری توام است و ما لاجرم باید این‌ها را پذیرفته و برای مدیریت کردنشان، تلاش کنیم؛ رد و تکذیب این‌گونه موارد، نه تنها کمکی به اتخاد تصمیم‌گیری بهتر نمی‌کند، بلکه تصمیم‌گیرنده را گمراه کرده و او را از مسیر اصلی به بیرون رانده و موجب تصمیم‌گیری نادرستش می‌شود؛ در بسیاری از علوم مهندسی همچون مهندسی کنترل، هم ما با انواع و اقسام عدم قطعیت‌ها همچون نویزهاNoises) ) و اغتشاش‌هاDisturbances) ) مواجه هستیم که این ورودی‌های ناخواسته، کار کنترل سیستم را به مراتب سخت‌تر می‌کنند؛ گاهی سیستم را به حالت ناپایداری می‌برند، که در این حال، کنترلِ آن ممکن نیست؛ مگر آنکه سیستم را به حالت پایدار برسانیم؛ بعد از پایدار شدن سیستم و قرارگیری در حالت ثبات کامل، حال امکان کنترل آن مهیاست و با تکنیک‌ها و ابزارهای مربوطه می‌توان به این سو حرکت کرد که البته طراحی کنترل‌کننده، خود مباحث پیشرفته و بسیار پیچیده‌ای در پی دارد؛ در گام بعد می‌توان روی کنترل مطلوب‌تر خروجی‌ها کار نموده و اصطلاحا کنترل سیستم را بهینه کرد؛ با طراحی کنترل‌کننده‌ی بهینه، می‌توان اظهار داشت که عملیات کنترلی سیستم، به‌خوبی در حال انجام است. در علم کنترل، برای هر یک از این موارد، مباحث مجزا و پیچیده‌ای تحت‌عناوین کنترل خطی (Linear Control)، کنترل غیرخطی (Non-Linear Control)، کنترل بهینه (Optimal Control)، کنترل چند متغیره (Multi-Variable Control)، کنترل مقاوم (Robust Control)، کنترل تطبیقی (Adaptive Control)، کنترل زمان حقیقی (Real Time Control)، کنترل دیجیتال (Digital Control)، کنترل صنعتی (Industrial Control) و … وجود دارد که هر کدام از دیدی و با در نظر گرفتن شرایطی و با ابزارهای متفاوتی، به کنترل سیستم می‌پردارند.

در دنیای واقعی، بسیاری از افراد، ریسک‌گریزند و این موضوع، طبیعی هم است؛ ریسک، با خود نگرانی و ترس از شکست و متضرر شدن را همراه دارد؛ فلذا طبیعتا درصد بالایی از افراد، با آن کنار نمی‌آیند؛ از طرفی، هم بسیاری از افراد معتقدند که بدون ریسک کردن، احتمال موفقیت زیادی وجود ندارد و صحبت آن‌ها هم درست است؛ بنابراین آن‌ها هم ریسک‌پذیرند؛ در علوم بهینه‌سازی هم ما می‌گوییم که برای فرار از دره‌ها یا قله‌های محلی که باعث گیر افتادن پاسخ‌های ما می‌شوند، نیاز به ریسک، با استفاده از جهش وجود دارد تا بتوانیم پاسخ‌های بهینه‌ایِ جامع را بیابیم؛ در نتیجه‌ی ریسک، ممکن است به جوابی بدتر برسیم، ولی امکان این هم وجود دارد که به پاسخ‌های بهتری دست پیدا کنیم؛ پس در بسیاری از موارد، لاجرم نیاز به ریسک، حس می‌شود.

در موارد مختلفی علی‌الخصوص مباحث اقتصادی، نیاز به ریسک وجود دارد و انسان بدون ریسک، عملا نمی‌تواند به موفقیت‌های بزرگی دست پیدا کند؛ لذا تصمیم‌گیری در این‌گونه موارد و در بسیاری حوزه‌ها و جنبه‌های دیگر، مستلزم ریسک و ریسک‌پذیری می‌باشد؛ البته هر چیزی نیاز به دانش و تحلیل دارد و بی‌گدار به آب زدن، مسلما معقول و منطقی نیست.

 

علیرضا محمودی فرد – مشاور رئیس در امور تجارت و بازرگانی بین‌الملل مرکز خدمات مشاوره‌ای مدیریت و امور بازرگانی سپهر تجارت ایرانیان